|
عنقای قاف را هوس آشیانه بود |
|
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود |
|
جایی که خورده بود می، آنجا نهاد سر |
|
دردی کشی که مست شراب شبانه بود |
|
یکباره سوخت زآتش غیرت هوای عشق |
|
موهوم پرده ای اگر اندر میانه بود |
|
در یک طبق به جلوه ی جانان نثار کرد |
|
هر درّ شاهوار کش اندر خزانه بود |