بند1-چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ ق.ظ
چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب |
افتاد در ثوابِت و سیاره انقلاب |
غارتگران شام به یغما گشود دست |
بگسیخت از سرادُق زر تار خور، طناب |
کرد از مجره چاک، فلک پرده ی شکیب |
بارید از ستاره به رخساره خون خضاب |
کردند سر ز پرده برون دختران نعش |
با گیسوی بریده، سراسیمه، بی نقاب |
گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق |
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب |
از کله ی شفق، بدرآورده سر، هلال |
چون کودکی تپیده به خون در کنار آب |
یا گوشواره ای که به یغما کشیده خصم |
بیرون ز گوش پرده نشینی چو آفتاب |
یا گشته زین توسن شاهنشهی نگون |
برگشته بی سوار سوی خیمه باشتاب |
گفتم مگر قیامت موعود اعظم است |
آمدند از عرش که ماه محرم است |
۹۵/۰۳/۲۶