بند12-آه از دمی که از ستم چرخ کج مدار
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ق.ظ
|
آه از دمی که از ستم چرخ کج مدار |
آتش گرفت خیمه و بر باد شد دیار |
بانگ رحیل غلغله در کاروان فکند |
شد بانوان پرده ی عصمت شترسوار |
خور شد فرو به مغرب و تابنده اختران |
بستند بار شام قطار از پی قطار |
غارتگران کوفه ز شاهنشه حجاز |
نگذاشتند درّ یتیمی به گنج بار |
گردون به دُرّ نثاری بزم خدیو شام |
عقدی به رشته بست ز دُرّهای شاهوار |
گنجینه های گوهر یکدانه شد نهان |
از حلقه های سلسله در آهنین حصار |
آمد به لرزه عرش ز فریاد اهلبیت |
در قتلگه چو قافله ی غم فکند بار |
ناگه فتاده دید جگر گوشه ی رسول |
نعشی به خون تپیده به میدان کارزار |
پس دست حسرت آن شرف دوده ی بتول |
بر سر نهاده گفت جزاک الله ای رسول |
۹۵/۰۳/۲۶