بند9-گفت ای حبیب دادگر، ای کردگار من
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ
گفت ای حبیب دادگر ای کردگار من |
امروز بود در همه عمر انتظار من |
این خنجر کشیده و این حنجر حسین |
سر کو نه بهر توست نیاید به کار من |
گو تارهای طره ی اکبر به باد رو |
تا یاد توست مونس شبهای تار من |
گو بر سر عروس شهادت نثار شو |
درّی که بود پرورشش در کنار من |
خضر ار ز جوی شیر چشید آب زندگی |
خون است آب زندگی جویبار من |
عیسی اگر ز دار بلا زنده برد جان |
این نقد جان به دست، سر نیزه دار من |
در گلشن جنان به خلیل ای صبا بگو |
بگذر به کربلا و ببین لاله زار من |
در خاک و خون به جای ذبیح منای خوی |
بین نوجوان سرو قد و گلعذار من |
پس دختر عقیله ی ناموس کردگار |
نالان ز خیمه تاخت به میدان کارزار |
۹۵/۰۳/۲۶