بند18-چون تیر عشق جا به کمان بلا کند
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۴ ب.ظ
چون تیر عشق جا به کمان بلا کند |
اول نشست بر دل اهل ولا کند |
در حیرت اند خیره سران از چه عشق دوست |
احباب را به بند بلا مبتلا کند |
بیگانه را تحمل باز نیاز نیست |
معشوق ناز خود همه بر آشنا کند |
تن پرور از کجا و تمنای وصل دوست |
دردی ندارد او که طبیبش دوا کند |
آن را که نیست شور حسینی به سر ز عشق |
با دوست کی معامله ی کربلا کند |
یکباره پشت پا به سر ماسوا زند |
تا زان میان از این همه خود را سوا کند |
آری کسی که کشته ی او این بود، سزاست |
خود را اگر به کشته ی خود خون بها کند |
بالله اگر نبود خدا خون بهای او |
عالم نبود در خور نعلین پای او |
۹۵/۰۳/۲۶