قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

نقل است از یکى از امامیه که گفت:

با فضل بن حسن، همراه بودیم تا به حوالى آن مکانی رسیدیم که ابوحنیفه در آنجا درس مى‏گفت.

فضل گفت: من از این‌‌جا نروم تا زمانی که وى را مُلزم (محکوم) نکنم.

 وى را گفتند: او از علمای زمان‏است؛ زینهار که او تو را ملزم‏کند!.

 گفت: هرگز حجّت کسى بر حجّت مؤمنان غالب نشود.

پس نزد ابوحنیفه رفت و گفت: اى خلیفه! مرا برادرى است رافضی که از من به سال بزرگتر است، هر چند به او گویم که بعداز رسول خدا(ص) فاضلترین مردم، ابوبکر است؛ او مى‏گوید علی(ع) است. به چه طریق او را ملزم کنم؟.

گفت: با برادرت بگو که ابوبکر و عمر در جهاد، نزد پیامبراکرم (ص) مى‏نشستند و على در دور دست، جهاد مى‏کرد و این دلالت بر افضلیت آنها مى‏کند.

 فضل گفت: این سخن با برادرم گفتم، اما او گفت: پروردگار عالَم مى‏فرماید:

«فضّل الله المجاهدین على القاعدین أجراً عظیماً»

[خدا مجاهدان را بر خانه‏نشینان به پاداشى بزرگ، برترى بخشیده است‏]

 پس به موجب این آیه، على(ع) افضل است.

گفت: با برادرت بگو که چگونه على(ع) را ترجیح مى‏دهى بر ایشان؟ و حال آنکه ایشان، در جَنبِ رسول خدا(ص) مدفونند و على دور است.

فضل گفت: من این سخن گفتم، اما برادرم این آیه را خواند:

«یا أیهاالّذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبىّ إلّا أن یؤذن لکم»

[اى کسانى که ایمان آورده‏اید، داخل اتاقهاى پیامبر مشوید، مگر آنکه به شما اجازه داده شود]

و گفت قبر شریف آن حضرت، در خانه‌ی خودش بود و آن حضرت اذن نداد که ایشان را در آنجا دفن کنند.

ابوحنیفه گفت: به او بگو که عایشه و حفصه اذن دادند که به عوضِ صداق آنها، ایشان را در آنجا دفن کنند.

فضل گفت: این سخن را نیز به او گفتم، اما او در جواب این آیه را خواند:

 «یا أیهاالنبىّ إنّا أحللنا لک أزواجک اللّاتى آتیت اجورهنّ»

[ اى پیامبر، ما براى تو آن همسرانى را که مَهْرشان را داده‏اى حلال کردیم]

پس از این آیه معلوم مى‏شود که صداقِ ایشان، در ذمّه‌ی آن حضرت نبود.

ابوحنیفه گفت: به او بگو که ایشان به علّت میراث، در آن تصرف نمودند.

فضل گفت: این سخن را نیز گفتم، اما برادرم گفت در مذهبِ شما، رسول را میراث نباشد و فدک را از فاطمه(س) به این علّت، انتزاع نمودند که حضرت رسول(ص) فرموده:

«نحن معاشر الانبیاء لا نورث فما ترکناه صدقة»

[ما گروه پیامبران ارث نمی‌گذاریم پس هرچه گذارده­ایم صدقه است»

پس در حالتى که دخترِ رسول خدا(ص) میراث نَبَرَد، دختران غیر، چون از آن میراث ببرند؟ و حتی در صورتی که میراث ببرند، سهم الارثِ همه‌ی نُه زنِ پیامبر، روی هم، یک‌هشتم مى‏شود و از یک‌هشتم، حقّ عایشه و حفصه از زمین، به اندازه‌ی دو تخم مرغ، نمى‏شود. پس چگونه تصرّف ایشان به اندازه‌ی دو قبر، جایز باشد؟!.

ابوحنیفه اِعراض کرده، گفت:

«أَخرجوهُ فَهوَ رافِضى وَ لَیسَ أَخٌ لَه»

[بیرون کنید این مرد را که خود رافضى است و هیچ برادرى ندارد][1].



[1] خزائن، ملا احمد نراقی، انتشارات اسلامیه، ص 136 [با اندکی ویرایش]؛ جامع الدرر، حاج آقا حسین فاطمى، چاپخانه علمیه قم، ج2، ص 384 ؛(چاپ امیر کبیر، ج2، ص368)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۸
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی