فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم
سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ق.ظ
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند، شخصی باعجله آمدوضوگرفت وبه داخل اتاق رفت وبه نماز ایستاد،
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:چه کار می کردی؟
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی؟
گفت: نه! می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند،
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی،
گفت: نه آقا اشتباه دیدی،
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین،
این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت،
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:من یاغی نیستم.
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:چه کار می کردی؟
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی؟
گفت: نه! می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند،
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی،
گفت: نه آقا اشتباه دیدی،
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین،
این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت،
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:من یاغی نیستم.
۹۵/۱۰/۱۴