بند21-هر دُر اشک کز غم آن تاجدار نیست
پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۱۵ ب.ظ
هر دُر اشک کز غم آن تاجدار نیست
در پیش اهل نظر آبدار نیست
آغشته گر، به خون جگر نیست دُرِّ اشک
هر چند پُر بهاست ولی شاهوار نیست
پیوسته داغدار و جگر خون چو لاله باد
آن دل کز آتش غم او داغدار نیست
چشمی که گریه اش نبود در غم حسین
خندان هزار حیف به روزشمار نیست
هرگز مَباد خُرَّم و خندان کسی که او
غمگین و زار در غم آن شهریار نیست
او سر دهد به تیغ جفا از برای ما
مارا سری به زانوی غم استوار نیست
او جان، نثار دوست نماید به راه ما
ما را دو دانه اشک به راهش نثار نیست
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
کو دیدهای که از غم او اشکبار نیست
زین ماتم است مردمِ چشم سیاه پوش
او را به عیش اهل جهان هیچ کار نیست
پیوسته اشک سرخ من اندر کنار باد
چون دُرِّ نظم دلکش من آبدار نیست
دیوان آخوند ملا فتح الله شوشتری (وفایی)
۹۵/۰۶/۲۵