بند10-ای کرب و بلا منزل جانان من استی
ای کرب و بلا منزل جانان من استی
یعنی تو مقام شه گل پیرهن استی
خود گلشن طاهایی و باغ گل زهرا
کاینسان چمن اندر چمن از یاسمن استی
زان پیکر زیبا که به خاک تو دفین است
تا چشم کند کار پر از نسترن استی
این نکهت سیب از تو از آن سیب بهشتی است
یا بس که نهان در تو ز سیب ذقن استی
صد طعنه زند خاک تو بر حقّهی یاقوت
پر خون بسی اندر تو زِ دُرج دهن استی
گلزار و چمن را نشنیدیم غم اندوز
چون است که خود گلشنُ بیت الحزن استی
ای کرب و بلا این چه جلال است که نامت
با نام حسین در همه جا مقترن استی
بس طرّهی مشکین به تو از اکبر و اصغر
بس جُعد معنبر به تو از مرد و زن استی
بس زلف خم اندر خم و دل های شکسته
کاندر تو نهان است شکن در شکن استی
از نافهی پر خون غزالان حجازی
خود غیرت تاتار و خطا و ختن استی
خون جگر و پارهی دل بس به تو آغشت
خاک و گل تو رَشک عقیق یمن استی
هفتاد و دو تن در تو همه سیم تنان اند
بر هر یک از ایشان نگرم بی کفن استی
بهرجگر تشنه لبان تا به قیامت
هر صبح نسیم سحری باد زن استی
شور دگرت باز به سر هست وفایی
این باده که خوردی مگر از قعر دن استی
گر شور حسین بر سر تو نیست پس از چیست
این شهد که امروز ترا در سخن استی
دیوان آخوند ملا فتح الله شوشتری (وفایی)