بند5-بر زخمهاى پیکرت ار اشک، مرهم است
بر زخمهاى پیکرت ار اشک، مرهم است
پس گریه تا به حشر بر آن زخم ها، کم است
ز آن ناوکى که بر دلت آمد ز شست کین
خون دل از دو دیده روانم دمادم است
ز آن تیغ کین به فرق تو، تا حشر خاک غم
بر فرق ما همین نَه، که بر فرق عالم است
از پیچ و تاب تشنگى ات بر لب فرات
چشم جهانیان همه چون دجله و یم است
تنها همین فرات نشد از خجالت، آب
از روى تو فرو به زمین رفته، زمزم است
اى تشنهاى که از اثر اشک ماتمت
تا روز حشر، گلشن دین سبز و خرم است
پیش مصیبت تو، مصیبات روزگار
بر ممکنات، جمله چو دریا و شبنم است
از بس مصیبت تو عظیم او فتاده است
نام تو و شکسته دلى هر دو با هم است
بر فرق و حلق اکبر و اصغر چو بنگرم
هر یک مصیبتش به دل از هر یک اعظم است
از جور چرخ، قامت زهرا نگشته خم
چون چرخ اگر خمیده ز بار غمت خم است
زین غم به چرخ چارم و در هشت باغ خُلد
گریان و زار مریم و عیسی بن مریم است
هر دل که در غم تو بود خرّم است و شاد
خرّم دلی مباد که فارغ از این غم است
شادى به ما همین نه محرم حرام کرد
هر مه به یاد روى تو ما را محرَّم است
گویند در بهشت برین، جاى گریه نیست
گر نیست گریه بر تو، مرا جاى ماتم است
هر جا که ماتمت بود، آنجا بهشت ماست
جایى که نیست ماتمت، آنجا جهنم است
عهدى که با تو بسته وفایى به عهد خویش
صد شکر کز وفاى تو آن عهد، محکم است
بر وعدهی وفاى تو باشد امیدوار
کآیى زلطف بر سر او، گاه احتضار
دیوان آخوند ملا فتح الله شوشتری (وفایی)