در مدح سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی (ع)- نه هر کس شد مسلمان میتوان گفتش که سلمان شد [انتشارات حقبین، ص48]
نه هر کس شد مسلمان میتوان گفتش که سلمان شد
کز اول بایدش سلمان شد و آنگه مسلمان شد
نه هر سنگ از بدخشان است لعلش میتوان گفتن
بسی خون جگر باید که تا لعل بدخشان شد
جمال یوسف ار داری به حسن خود مشو غره
صفات یوسفی باید تو را تا ماه کنعان شد
اگر صد رستم دستان به دستان، دست و پا بندی
به مکر و حیله و دستان نشاید پور دستان شد
نمی شاید حکیمش خواند هر کس لافد از حکمت
که عمری بندگی باید نمود آن گاه لقمان شد
مرا از وعده حور و قصور اغوا مکن واعظ
بهشت بی قصور من حریم قرب جانان شد
وَلّی ذوالمنن یعنی حَسَن، آن خسرو خوبان
که هر چیز از عدم با قدرتش ممکن در امکان شد
نه حُبَّش باعث جنت نه بغضش موجب نیران
که حُبَّش محض جنت گشت وبغضش عین نیران شد
به صولت بود چون حیدر، به هیأت همچو پیغمبر
ولی حضرت داور، مدار دین و ایمان شد
به قدرت دست او، معجز نما چون احمد مرسل
به قوت پنجه اش، مشکل گشا چون شیر یزدان شد
ستایش کردش آدم تا که آدم شد در این عالم
هوایش نوح بر سر داشت تا ایمن ز طوفان شد
چو نامش حرز جان بنمود پور آزر از آذر
نه بس ایمن شد از آذر، بر او آذر گلستان شد
چو با صوت حَسَن ( انی انا الله ) گفت موسی را
فراز طور سینایش ز جان، عمری ثنا خوان شد
همین صوت حَسَن بودش که گردید از شجر پیدا
همین نور حَسَن بودش که اندر طور تابان شد
به وصف ذات پاکش، بازم از نو مطلعی دیگر
زشرق طبع همچون اخگر تابنده رَخشان شددیوان آخوند ملا فتح الله شوشتری (وفایی)