مصائب-بند دوم-سینهای کز معرفت گنجینهی اسرار بود [ص43 اسلامیه]
پنجشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ
سینهای کز معرفت گنجینهی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود
سینه سینای عصمت مشتعل از نار بود
آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود
گردش گردون دون بین، کز جفای سامری
نقطهی پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بندِ بندهای از بندگان
آنکه جبریل امینش بنده در بار بود
از قفای شاه، بانو ؛ با نوایی جان گداز
تا توانایی به تن، تا قوّت رفتار بود
گرچه بازو، خسته شد وز کار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود
دست بانو گرچه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شددیوان مرحوم کمپانی
۹۵/۰۶/۲۵