قصیده در ولادت امیرالمؤمنین (ع) [ص22 اسلامیه]
بوى گل و سنبل است یا که هواى بهار
زمزمه بلبل است یا که نواى هَزار
نفحه روح القدس میرسد از بزم انس
یا که نسیم صبا میوزد از کوى یار
صفحه روى زمین همچو بهشت برین
از چه چنین عنبرین وز چه چنین مشکبار
لاله خودرو برست، ژاله برویش نشست
بوى خوشش کرده مست هر که بدى هوشیار
چرخ مرصع کمر چتر ملمع بسر
گوهر انجم کند بر سرم مردم نثار
هم به بسیط زمین، پهن بساط نشاط
هم به محیط فلک، سور و سرور استوار
صبح ازل میدمد از افق لم یزل
شام ابد میرمد از دم شمس النهار
مظهر غیب مصون مظهر مافى البطون
از افق کاف و نون سر زده خورشید وار
مالک ملک وجود، شمع شبستان جود
شاهد بزم شهود، پرده گرفت از عذار
از افق لا مکان عین عیان شد عیان
قطب زمین و زمان کون و مکان رامدار
روح نفوس و عقول اصل اصیل اصول
نفس نفیس رسول خسرو والاتبار
دافع هر شک وریب، پاک زهر نقص و عیب
فالق اصباح غیب از پس شبهاى تار
ناظم سر و علن بت فکن و بت شکن
غره وجه الزمن درهی راس الفخار
شاخه طوبى مثال، در چمن اعتدال
ماه فروزان جمال، در فلک اقتدار
قبه خر گاه او قبله اهل کمال
پایه در گاه او ملتزم و مستجار
طفل دبستان اوست حامل وحى اله
بلبل بستان اوست پیک خداوندگار
قاسم ارزاق کیست ریزه خور خوان او
قابض ارواح کیست بنده فرمانگذار
صاحب تیغ دو سر، از دم او مفتخر
روح قدس، فیض بر از در او بیشمار
مظهر و مجلاى حق، طور تجلاى حق
برد بیک جلوه از سینه سینا قرار
نیر انجم خدم تافت ز اوج حرم
شد ز حضیض عدم نور وجود آشکار
گوهر بحر قدم از صدف آمد برون
فلک محیط کرم در حرم آمد کنار
کعبه پر از نور شد، جلوه گه طور شد
ز نور گشت عیان نى ز نار سرّ انأ الله
مکه شد از بوى او رشک ختا و ختن
وز چمن روى او گلشن دارالقراردیوان مرحوم کمپانی