قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

صبح سعادت دمید یاد صبوحى به خیر

صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر

یار غیور است و نیست، نام و نشانى ز غیر

دم مزنید از مسیح، عذر بخواه از عُزَیر

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

وادى بطحاى عشق، بارقه طور شد

سینه سیناى عشق، باز پر از نور شد

با سر و سوداى عشق، باز پر از شور شد

یا که ز صبهاى عشق، عاقله مخُّمِ ور شد

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

کشور توحید را، شاه فلک فرّ رسید

عرصه تجرید را، چشمه خاور رسید

روضه تغرید را، لاله احمر رسید

گلشن امید را، نخل شکر بر رسید

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

شاهد زیباى عشق، شمع دل افروز شد

طور تجلاى عشق، باز جهانسوز شد

لعل گهرزاى عشق، معرفت آموز شد

در دل داناى عشق، هر چه شد امروز شد

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

روز عنایت رسید، مبداء فیض وجود

یا به نهایت رسید، قوس نزول و صعود

یا که به غایت رسید، حد کمال وجود

سر ولایت رسید، به منتهای شهود

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

قبله اهل یقین، حل بوادى منى

کعبه اسلام و دین، یافته اقصى المنى

کیست جز آن نازنین، نغمه سراى أنا

نیست جز آن مه جبین، رونق بزم دنى

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

سکه شاهنشهى، به نام خاتم زدند

رایت فرماندهى، به عرش اعظم زدند

کوس رسول اللهى، در همه عالم زدند

به گوش هر آگهى، ساز دمادم زدند

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

معنى ام الکتاب، صورت زیبا گرفت

نسخه فضل الخطاب، منطق گویا گرفت

منطق معجز مآب، عرصه دنیا گرفت

جمال عزت نقاب، ز روى والا گرفت

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

از حرم لامکان، عقل نخستین رسید

از افق کن فکان، طلعت یاسین رسید

ز بهر لب تشنگان، خضر به بالین رسید

به گمراهان جهان، جام جهان بین رسید

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فر

**

شاهد غیب مصون، پرده بر انداخته

رابطه کاف و نون، کار جهان ساخته

عقل به دشت جنون، ز هیبتش تاخته

زهره همى تا کنون، به نغمه پرداخته

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

ز اوج اختر گذشت، موج محیط کرم

**

ز سدره برتر گذشت، نخل علوم و حکم

پایه‌ی منبر گذشت، از سر لوح و قلم

از سر و افسر گذشت، خسرو و ملک عجم

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

تاج سر عقل کل، باج ز کیوان گرفت

ز انبیاء و رسل، بیعت و پیمان گرفت

ز هیبت او مثل، راه بیابان گرفت

بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فر

**

رایت حق شد بلند، سر حقیقت پدید

به طالعى ارجمند، طالع اسعد دمید

دواى هر دردمند، امید هر ناامید

به گوش هر مستمند، صلاى رحمت رسید

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ

**

چنان بسیط زمین، دایره ساز شد

که از مقام مکین، روح به پرواز شد

بر دل آن نازنین، به نغمه دمساز شد

مفتقر دل غمین، غنچه صفت باز شد

خواجه عالم نهاد، تاج رسالت به سر

عرصه گیتى گرفت، از قدمش زیب و فرّ


دیوان مرحوم کمپانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۴
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی