بیا که قصرِ امل سخت سست بنیادست [ص28 انتشارات دوران]
پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ق.ظ
بیا که قصرِ امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بربادست
غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هرچه رنگِ تعلّق پذیرد، آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالمِ غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر، شاهباز سِدرهنشین
نشیمن تو نه این کنجِ محنت آبادست
تو را ز کنگرهی عرش میزنند صفیر
ندانمت که درین دامگَه چه افتادست
نصیحتی کنَمَت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست
مجو درستی عهد از جهانِ سستنهاد
که این عجوز، عروسِ هزار دامادست
غمِ جهان مخور و پندِ من مبر از یاد
که این لطیفهی عشقم، ز رهروی یادست
رضا به داده بده وز جبین، گره بگشای
که بر من و تو، درِ اختیار نگشادست
نشانِ عهد و وفا نیست در تبسّمِ گل
بنال بلبل عاشق که جای فریادست
حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ
قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدا دادست
۹۵/۰۳/۲۷