آمدن فرشتهی زمین به یاری امام مبین [ص50 نشر فردوسی]
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ق.ظ
شد فرشتهی آب و پیش آمد غمین
خاک بیزان بر سر افرشتهی زمین
گفت کای نازان به تو جانهای پاک
ای تو مقصود از مزاج آب و خاک
باد از فیض دمت در اهتزاز
آتش از تاب غمت، در سوز و ساز
ده اجازت تا ز خسف این گروه
افکنم زلزال در صحرا و کوه
یا چو قوم لوط سازم سرنگون
نک زمین بر این سیهبختان دون
گفت شه آوخ که با خود نیستی
باز کن چشم و ببین با کیستی
می ندانی که ز امر کاف و نون
خاک را من دادهام طبعِ سکون
شد کلیم از یمن ما صاحب یمین
تا فرو بلعید قارون را زمین
می ندانی کای فرشته در بهشت
خاک آدم را یمین ما سرشت
ما سرشتیم این جسوم از خاک و آب
زان برآمد نام بابم بوتراب
ای فرشته، ما یمین داوریم
ما کجا محتاج عون و یاوریم
من به عمدا خود بر این دریا زدم
پای بر دنیا و ما فیها زدم
رو بِهِل تا آب او خاکم برَد
پاک سوی عالم پاکم برَد
۹۵/۰۳/۲۶