بند هجدهم
****** |
آن کشتهاى که نیست جزایى براى او |
غیر از خداى او که بود خونبهاى او |
آن کشتهاى که حیدر و زهرا و مصطفى |
دارند صبح و شام به جنت عزاى او |
آن کشتهاى که شِمّهاى از شرح ماتمش |
خواند از براى موسى عمران، خداى او |
آن کشتهاى که ساخت خداوند کردگار |
سر تا به سر جهان همه ماتم سراى او |
آن کشتۀ جفا که جز او هیچ کشتهاى |
هرگز نشد جدا سر او از قفاى او |
ز احرام حج چو گشت به کرب و بلا مُحِل |
زیبد به کعبه فخر کند کربلای او |
از سر چو شد عمامه و، از دوش او رَدا |
گردید کبریاى خدا، رداى او |
کاش آن زمان که در ره جانان شد او فدا |
جان جهانیان همه مىشد فداى او |
دل تا ز جان بُرید و به جانان خویش بست |
دل های دوستان همه شد آشنای او |
بَهر لِقا چو خویش فنا کرد در بقاء |
شد تا ابد لقای خدایی لقای او |
معراج اوَّلش سر دوش پیمبر است |
معراج آخرش زِ هر اندیشه برتر است |