مرثیه ها-بند پنجم
****** |
بر زخمهاى پیکرت ار اشک، مرهم است |
پس گریه تا به حشر بر آن زخم ها، کم است |
ز آن ناوکى که بر دلت آمد ز شست کین |
خون دل از دو دیده روانم دمادم است |
ز آن تیغ کین به فرق تو، تا حشر خاک غم |
بر فرق ما همین نَه، که بر فرق عالم است |
از پیچ و تاب تشنگى ات بر لب فرات |
چشم جهانیان همه چون دجله و یم است |
تنها همین فرات نشد از خجالت، آب |
از روى تو فرو به زمین رفته، زمزم است |
اى تشنهاى که از اثر اشک ماتمت |
تا روز حشر، گلشن دین سبز و خرم است |
پیش مصیبت تو، مصیبات روزگار |
بر ممکنات، جمله چو دریا و شبنم است |
از بس مصیبت تو عظیم او فتاده است |
نام تو و شکسته دلى هر دو با هم است |
بر فرق و حلق اکبر و اصغر چو بنگرم |
هر یک مصیبتش به دل از هر یک اعظم است |
از جور چرخ، قامت زهرا نگشته خم |
چون چرخ اگر خمیده ز بار غمت خم است |
زین غم به چرخ چارم و در هشت باغ خُلد |
گریان و زار مریم و عیسی بن مریم است |
هر دل که در غم تو بود خرّم است و شاد |
خرّم دلی مباد که فارغ از این غم است |
شادى به ما همین نه محرم حرام کرد |
هر مه به یاد روى تو ما را محرَّم است |
گویند در بهشت برین، جاى گریه نیست |
گر نیست گریه بر تو، مرا جاى ماتم است |
هر جا که ماتمت بود، آنجا بهشت ماست |
جایى که نیست ماتمت، آنجا جهنم است |
عهدى که با تو بسته وفایى به عهد خویش |
صد شکر کز وفاى تو آن عهد، محکم است |
بر وعدۀ وفاى تو باشد امیدوار |
کآیى زلطف بر سر او، گاه احتضار |