مرثیه ها-بند دوم
|
****** |
|
میزان حسن و عشق چو با هم قرین فتاد |
|
سهم بلاى او به امام مبین فتاد |
|
عشقش عنان کشید زیثرب به کربلا |
|
کوشید تا که کار، به عین الیقین فتاد |
|
در دشت عشق تاخت سمند آن قدر که کار |
|
از عشق درگذشت و، به عشق آفرین فتاد |
|
از تاب تشنه کامى اطفال شد چنان |
|
کز تاب، پیچ و تاب به حبل المتین فتاد |
|
او را چو سنگ کین زجفا بر جبین زدند |
|
از بهر سجده، شکرکنان بر زمین فتاد |
|
ساکن شد آسمان و، زمین گشت بى سکون |
|
از زین چو بر زمین شه دنیا و دین فتاد |
|
در خاک و خون ز سوز جراحات و زخُّمِ تیر |
|
گه جانب یسار و گهی بر یمین فتاد |
|
از کینه گشت سر به سر نیزهاش بلند |
|
عریان به خاکش آن بدن نازنین فتاد |
|
خاتم برفت از کفش آن سان که جبرییل |
|
بر زد فغان ز دست سلیمان، نگین فتاد |
|
شمر شریر در حرمش برزد آتشی |
|
کز آن شرار بر فلک هفتمین فتاد |
|
غلمان و حور سر به سر آسیمه سر شدند |
|
چون بانگ این خبر به بهشت برین فتاد |
|
زین العباد زار کز او ماند یادگار |
|
بر گردنش ز کینه غُل آهنین فتاد |
|
یکسر حریم او چو اسیران زنگبار |
|
هر یک چو آفتاب به جمّازهاى سوار |