در مدح امیرمؤمنان علی علیه السلام 1
****** |
بریز ساقیا مرا مدام می به ساغرا |
چه مِی که برزند به جان هزار شعله آذرا |
چه آذری که نار طور ازو کمینه اخگرا |
بریز هان بیار هی ببانگ چنگ و مزمرا |
که هی خورم به یاد او، تو هی بده مکررا |
****** |
الا تو نیز مطربا، بیار نای و چنگ را |
بساز ساز عشق را، بسوز نام و ننگ را |
به یک ترانه ام ببر ز لوح سینه زنگ را |
اگر به جام ما زند فلک ز کینه سنگ را |
بزن به جان وی ز نی هزار شعله آذرا |
****** |
به جان دوست مطربا، نوای عشق ساز کن |
هزار رخنه بر دلم ز نغمه حجاز کن |
به یاد زلف آن صنم، فسانه را دراز کن |
تو نیز ساقیا گره ز لطف خویش باز کن |
به بانگ نی بیار مِی بریز هی به ساغرا |
****** |
بیار ، از آن مِیم که تا حجاب عشق شق کند |
کتاب هستی مرا ز هم ورق ورق کند |
چه می که زهد خشکم از تصوّرش عرق کند |
خیال هستی ار کنم به مستی ام نَسَق کند |
چنان که بی خبر کند مرا، ز شور محشرا |
****** |
از آن مِیَم اگر دهی بده بیاد لعل وی |
که شور عشق افکنم بروزگار همچو نی |
تو خُّم خُّم و سبو سبو بیار هان بریز هی |
مگر، رهم ز هستی و کنم مقام عشق طی |
که عشق هم حجاب شد میان ما و دلبرا |
****** |
دلم ز شهر بند تن به چین زلف یار شد |
غزالی از ختا روان به خطۀ تتار شد |
ز طالع بلند خود ز مهر پرده دار شد |
ز قید بند و جان و تن برست و رستگار شد |
مسیح وار همنشین شد او به مهر انورا |
****** |
هزار شکر می کنم ز طالع بلند دل |
که شد دو زلف آن صنم ز چار سو کمند دل |
مده ز عقل پندِ من که بس قویست بندِ دل |
الا اگر تو عاقلی بده ز عشق پند دل |
که دردمند عشق را حدیث عشق خوشترا |
****** |
به لب رسیده جان من در آرزوی روی او |
خوشم که آرزوی من بود در آرزوی روی او |
الا اگر مِیَم دهی بیار و از سبوی او |
که رفته رفته بوی او مرا کشد به سوی او |
مگر دماغ جان کنم ز بوی او معطرا |
****** |
دلم چنان اسیر شد به زلف و خطّ و خال وی |
که نیست تا ابد دگر رهایی، احتمالِ وی |
نگردد ار میسّرم به عمر خود وصال وی |
هزار شکر کز ازل مثال بی مثال وی |
زکِلکِ دوستی بود، به لوح جان مصوّرا |
****** |
اگر که ماهم افکند ز روی خود نقاب را |
هزار پرده بر کشد به چهره آفتاب را |
دو چشم مست او برد ز چشم خلق خواب را |
ز جلوه یی عیان کند به دهر انقلاب را |
ز قامتش به پا شود هزار شور و محشرا |
****** |
به چین زلف پُر شکن شکست مشک تاتری |
به سحر چشم پر فِتَن ببست چشم سامری |
به رخ بهار شوشتر، به جلوه سرو کشمری |
به لب یمن، به خط ختن، به چهره مهر خاوری |
به هر خُّمِ ی ز زلف او هزار توده عنبرا |
****** |
هلاک اگر شوم ز غم چه غم که یار من تویی |
خوشا چنین غمی مرا که غمگسار من تویی |
قرار جان، قرار دل، قرار کارِ من تویی |
به هر کجا گذر کنم به رهگذار من تویی |
نظر به هر چه افکنم بجز تو نیست منظرا |
****** |
ز جویبار عشق تو شد از ازل سرشت من |
محبت تو تا ابد شداست سرنوشت من |
ز عشق کافر ار شوم، بتا تویی کنشت من |
بهشت را چه می کنم، الا تویی بهشت من |
که در رخ تو جنت است و در لب تو کوثرا |
****** |
ز بانگ چنگ و نای نی غرض نه نای و نی بود |
ز ساغر و ز جام و می، نه ساغر و نه می بود |
ز زلف و خط و خال وی نه خط و خال وی بود |
ز مستی وز های و هی غرض نه های و هی بود |
الا زبان عاشقی بود زبان دیگرا |
****** |
اگر که پرده افکند ز چهره یار نازنین |
تجلی ار کُند چنان که هست آن نگار چین |
جمال ایزدی کند بخلق ظاهر و مبین |
گمان کنند خالقش تمامی از ره یقین |
برند سجده پیش او جهانیان سراسرا |
****** |
علی است آنکه مدح او همی بود شعار من |
ربوده عشق او ز کف عنان اختیار من |
منزه است از اینکه من بگویمش نگار من |
روا بود که خوانمش خدا و کردگار من |
نمی شدم چه غالیان اگر ز عشق کافرا |
****** |
شهی که دین احمدی ز تیغ او رواج شد |
بتارک محمَّدی تبارک الله تاج شد |
به راه طالبان، حق وجود او سراج شد |
ز احترام مُولِدَش حرم مُطاف حاج شد |
به دوستی او قسم که حبِّ اوست مشعرا |
****** |
حدوث ذات پاک او مقارن است با قدم |
مساوق است با ازل، مسابق است با عدم |
نظام ممکنات از او هماره هست منتظم |
خدا نباشد او ولی به این شده است متهم |
از آنکه در وجود او جلال اوست مضمرا |
****** |
وجود ماسوا بود طفیلی از وجود او |
به قالب است روح ما، روان فیض جود او |
از آن که هست بود ما، همه ز هست و بود او |
نمود ایزدی عیان شده است از نمود او |
اگر که نیست واجب او ز ممکن است برترا |
****** |
علی است فرد بی بدل، علی است مثل بی مثل |
علی است مصدر دوم، علی است صادر اول |
علی است خالی از خلل، علی است عاری از زَلل |
علی است شاهد ازل، علی است نور لم یزل |
که فرد لا یزال را وجود اوست مظهرا |
****** |
زمام ملک خویش را سپرده حق بدست او |
چه انبیا چه اولیا تمام پای بست او |
یکی هماره محو او، یکی مدام مست او |
به هر صفت که خوانمش، بود مقام پَست او |
نظر به لامکان نما، ببین مقام حیدرا |
****** |
نوشت کاتب ازل به ساق عرش نام وی |
به قدسیان نمونه ای نمود از مقام وی |
تمام خرَّ سُجّدا فتاده در سلام وی |
پیمبران در آرزوی جرعه ای ز جام وی |
بجز ولای او نشد برایشان میسّرا |
****** |
به عزم رزم اگر علی سمند کینه هی کند |
عدوی او به مرگ خود فغان بسان نی کند |
به خَشم اگر غزا کند فنای کل شیء کند |
بساط روزگار را، به یک اشاره طی کند |
نه فخر اوست گویم ار که کشت عمرو کافرا |
****** |
قیامت ار به پا شود، علی بپاش می کند |
چو این جهان فنا شود، علی فناش می کند |
و ما رمیت اذ رمیت ، بر تو فاش می کند |
که دست دست او بود، ولی خداش می کند |
که اوست دست کردگار و اوست عین داورا |
****** |
عنان اختیار من ربوده عشق او ز کف |
به اختیار خویشتن دواندم به هر طرف |
گهی به طوس می کشد مرا و گاه در نجف |
چه دست دست او بود زهی سعادت و شرف |
اگر چه در وطن برد که هست ملک شوشترا |
****** |
منم که گشته نام من وفایی از وفای تو |
منم که نیست حاصلی مرا، به جز ولای تو |
هماره می نوازدم به سان نی، نوای تو |
چنانکه بند بند من پُر است از صدای تو |
مرا به ذکر یا علی مگر بزاد مادرا |
****** |
هماره تا به نیکویی مسلّم است مشتری |
ملقب است تا فلک به کینه و ستمگری |
به کجروی است تا همی مدار چرخ چنبری |
کنند تا که اختران به روزگار اختری |
به کام دوستان تو همیشه باد اخترا |
****** |
به کربلا نظاره کن ببین به نوبهار او |
ز سبزه ی خط بتان نگر بنفشه زار او |
به سروهای ابطحی به طُرف جویبار او |
به دوحه های احمدی چمان ز هر کنار او |
چه قاسم و چه جعفر و چه اکبر و چه اصغرا |
****** |
به رنگ لاله سرو اگر ندیده یی تو در چمن |
ببین به سرو این چمن که هست لاله گون بدن |
به جسمش ار کفن، کنی بکن ز برگ نسترن |
چرا که این کفن بُوَد، به جای کهنه پیرهن |
که خواهرش نبیند این چنین برهنه پیکرا |
****** |
نهال قامت بتان سرو قدّ مه جبین |
فکنده تیشه ی جفا، زپا بسی در این زمین |
همی ز جُعد خم بخم همی ز موی پُر زچین |
ز زلف و خال و خط بسی به خاک او بود عجین |
شکسته رونق عبیر و عود و مشک عنبرا |
****** |
ندیده دیده ی جهان جوان به سان اکبری |
به خلق و خو به گفتگو فزون ز هر پیمبری |
به جلوه همچو احمدی به حمله همچو حیدری |
میان خیل روبهان کوفه چون غضنفری |
ز کینه پاره پاره شد، به تیر و تیغ و خنجرا |
شعر بسیار عاااالی7