نصرالله ابن عُنَین و دزدی اموال وی توسط سادات بنی داود در راه مکه
صاحب عمدةالطالب، در احوال بنی داود بن موسی حسنی مینویسد: بنی داود حکایت با ارزش و شیرینی دارند که بین دانشمندانِ علم رجال مشهور و در دیوان ابن عُنین نیز ذکر شده است.
در سالی، ابوالمحاسن نصرالله بن عُنینِ شاعر، برای زیارت خانهی خدا به جانب سوی مکهی معظمه حرکت کرد و مقادیری کالا و پارچه نیز با خود همراه داشت. در بین راه، تعدادی از سادات بنی داود راه را بر او گرفتند و تمام اموال و پارچههای او را غارت کردند و خودش را نیز مجروح کردند.
در آن زمان، ملک عزیز بن ایوب، پادشاه یمن بود و قصد داشت یمن را ترک گفته و به ساحل دریا که به تازگی فتح شده بود و نیاز به تثبیت داشت برود.
ابن عُنین که از این واقعه سخت آزرده شده بود، قصیدهای خطاب به پادشاه سرود و او را ترغیب و تحریص کرد که به جای رفتن به ساحل، به جنگ با سادات بنی داود بپردازد و آنان را کیفر و پاداش دهد.
ابیاتاتی از آن اشعار، چنین است:
اعیت صفات نداک المصقع اللسنا
و جزت فی الجود حدّ الحسن و الحسنا
و لا تقل ساحل الافرنج افتحه
فما یساوی اذا قایسته عدنا
و ان اردت جهادا فارو سیفک من
قوم اضاعوا فروض الله و السننا
طهر بسیفک بیت الله من دنس
و من خساسه اقوام به و خنا
و لا تقل انهم اولاد فاطمة
لو ادرکوا آل حرب حاربوا الحسنا
جود و بخششت زبان رسا را نارسا کرده، و در جود و سخا مرزهای نیکی و نیکویی را گذراندهای؛
مگو ساحل افریقا را فتح میکنم، آن ساحل که با ساحلِ عَدَن برابر دانی، با [جنگ و] غلبه [بر راهزنها] قابل مقایسه نیست؛
اگر قصد نبرد داری، شمشیر کش بر قومی که واجبات و سُنن الهی را به نابودی کشاندهاند؛
و با شمشیرت، خانهی خدا را از آلودگی و زشتی و پستی گروهی که در آنند پاک گردان
و مگو که آنان فرزندان فاطمه(ع) هستند،که آنان اگر با خاندان حرب(معاویه) همزمان بودند، با امام حسن(ع) نیز میجنگیدند.
هنگامی که این قصیده را گفت، همان شب حضرت فاطمهی زهرا(س) را در خواب دید که مشغول طواف خانهی خدا است. به آن حضرت سلام عرض کرد اما حضرت جوابش را ندادند. شروع به گریه و زاری کرد و از گناهِ خویشتن که موجب این بی اعتنائی شده بود سؤال نمود. در آن حال حضرت زهرا(س) این اشعار را در جواب او گفتند.
حاشا بنی فاطمة کلهم
من خسة تعرض او من خنا
و انما الایام فی غدرها
و فعلها السوء اسائت بنا
لئن اسا من ولدی واحد
جعلت کل السب عمدا لنا
فتب الی الله فمن یقترف
ذنبا بنا یغفر له ما جنی
اکرم لعین المصطفی جدهم
و لاتهن من آله اعینا
فکلما نالک منهم عنا
تلقی به فی الحشر مناهنا
منزه و دورند بنی فاطمه از پستی و بد زبانی.
روزگار با حیله ورزیش ما را به این حال در آورده و فرزندان مرا تنگ دست نموده.
اگر یکی از فرزندان من گناهی بکند، این زشتی را عمدا بما نسبت میدهی؟
توبه کن از کرده خود!، زیرا هر کس گناهی کند خداوند به واسطهی ما است که او را میبخشد.
برای خاطر جدشان محمد مصطفی(ص) گرامی دار آنها را و مبادا به احدی از آنها اهانت کنی.
هر ناگواری که به تو از «بنی فاطمه» برسد، جزای آن را در قیامت از ما میگیری.
ابن عنین گفت بسیار آشفته و پریشان از خواب بیدار شدم و دیدم همهی جراحتهائی که از سادات بنی داود به من رسیده بود شفا یافته است.
پس در آن حال، قصیدهی قبل را پاره کرده و اشعار زیر را سرود:
عذرا الی بنت نبی الهدی
تصفح عن ذنب مسیی ء جنا
و الله لو قطعنی واحد
منهم بسیف البغی اوبالقنا
لم ارما یفعله سیئا
بل اره فی الفعل قداحسنا
عذر میخواهم از دختر پیغمبر اکرم(ص)
چشم پوشی کنند از گنه کاری که جنایت کرده،به خدا سوگند اگر بعد از این مرا یک نفر از فرزندانِ شما از روی ستم، با شمشیر یا نیزهای پاره پاره کند، این کار را برای او گناه نخواهم دانست بلکه میگویم کار نیکوئی کرده[1].