ابو بصیر میگوید: در خدمت حضرت باقر(ع) وارد مسجد شدم در حالی که مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود از مردم بپرس که مرا مىبینند؟ به هر کس برخورد کردم، پرسیدم حضرت باقر را ندیدى؟ میگفت نه! با اینکه امام باقر(ع) همان جا ایستاده بود.
تا اینکه ابوهارون مکفوف (نابینا) وارد شد. امام فرمود از او بپرس. گفتم: حضرت باقر را ندیدى؟
گفت: مگر نمىبینى اینجا ایستاده.
گفتم: از کجا دانستى؟
گفت: چگونه ندانم با اینکه آن جناب نورى درخشان است.[1]