قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

۲۲۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


تیری که بر دل شه گلگون قبا رسید

اندر نجف به مرقد شیر خدا رسید

چون در نجف ز سینه ی شیر خدا گذشت

اندر مدینه بر جگر مصطفی رسید

زآن پس که پرده ی جگر مصطفی درید

داند خدا که چون شد از آن پس کجا رسید

هر ناوک بلا که فلک در کمان نهاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۶
محمد حسنی


لختی نمود با سپه کینه زین خطاب

جز تیر جان شکار ندادش کسی جواب

از غنچه های زخم  تن نازنین او

آراست گلشنی فلک، اما نداد آب

بالله که جز دهان نبی آبخور نداشت

گردون گلی که چید ز بستان بوتراب

چون پر گشود در تن او تیر جان شکار

با مرغ جان نمود به صد ذوق دل خطاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۵
محمد حسنی


استاد در برابر آن لشکر عبوس

چون شاه نیمروز بر آن اشهب شموس

گفت ای گروه هین منم آن نور حق کزو

تابیده بر سجنجل صبح ازل، عکوس

بر درگه جلال من ارواح انبیا

بنهاد بر سجود سر از بهر خاکبوس

مرسل منم به آدم و آدم مرا رسول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۴
محمد حسنی


شد آفتاب دین چو روان سوی رزمگاه

از دود آه پردگیان شد جهان سیاه

در خون و خاک خفته همه یاوران قوم

وز خیل اشک و آه ز پی یک جهان سپاه

سرگشته بانوان سراپرده ی عفاف

زد حلقه گرد او همه چون هاله گرد ماه

آن سرزنان به ناله، که شد حال ما زبون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۴
محمد حسنی


چون سر زد از سرادق جلباب نیلگون

صبح قیامتی نتوان گفتنش که چون

صبحی ولی چو شام ستمدیدگان سیاه

روزی ولی چو روز دل افسردگان زبون

تُرک فلک ز جیش شب از بس بُرید سر

لبریز شد ز خون شفق طشت آبگون

گفتی ز هم گسیخته آشوب رستخیز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۳
محمد حسنی


گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما

سر گیرد و برون رود از کربلای ما

ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر

نتوان نهاد پای به خلوت سرای ما

تا دست و رو نشست به خون می نیافت کس

راه طواف بر حرم کبریای ما

این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز

شیرافکن است بادیه ی ابتلای ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۱
محمد حسنی


گلگون سوار وادی خونخوار کربلا

بی سر فتاده در صف پیکار کربلا

چشم فلک نشسته زخون شفق هنوز

از دود خیمه های نگون سار کربلا

فریاد بانوان سراپرده ی عفاف

آید هنوز از در و دیوار کربلا

بر چرخ می رود ز فراز سنان هنوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۹
محمد حسنی


چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب

افتاد در ثوابِت و سیاره انقلاب

غارتگران شام به یغما گشود دست

بگسیخت از سرادُق زر تار خور، طناب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۸
محمد حسنی

ماند چون تنها به میدان، شاه دین

غلغله افتاد بر چرخ برین

آمد از گردون فرود، ارواح پاک

بر نظاره‌ی آن جمال تابناک

شد ممثّل بر گروه مشرکین

هیکل توحید رب العالمین

قدسیان را شد مصور در خیال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۷
محمد حسنی

زعفر آمد با سپاه بی‌عدد

از گروه جنیان بهر مدد

گفت شاها بهر یاری آمدم

نی که بهر حق‌گزاری آمدم

باب تو آن صاحب تاج غدیر

بر گروه جنیان کردم امیر

هین بفرما ای امیر غرب و شرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۶
محمد حسنی

شد فرشته‌ی ارض سوی آسمان

که فرشته‌ی ابر بازآمد دَمان

گفت کای باران رحمت را تو ابر

در شگفتی مانده از صبر تو صبر

این جفاها را تحمل تا به کی

ای یمین قدرت دادار حی

حکم فرما تا ز ابر ای ذُو الفُتوح

هین بر انگیزم ز نو طوفان نوح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۵
محمد حسنی

شد فرشته‌ی آب و پیش آمد غمین

خاک بیزان بر سر افرشته‌ی زمین

گفت کای نازان به تو جانهای پاک

ای تو مقصود از مزاج آب و خاک

باد از فیض دمت در اهتزاز

آتش از تاب غمت، در سوز و ساز

ده اجازت تا ز خسف این گروه

افکنم زلزال در صحرا و کوه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۴
محمد حسنی

شد فرشته‌ی باد بر مرکز نَوان

که فرشته‌ی آب شد سویش روان

گفت کای در بحر، موسی را دلیل

سوی تو آورده‌ام صد رود نیل

هین فروران سیل‌ها در غرب و شرق

یکسر این فرعونیان را ساز غرق

کن ز بنیاد این سواد مُختَرِم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۲
محمد حسنی

شد فرشته‌ی نار با صد دودِ آه

که فرشته‌ی باد آمد با سپاه

گفت کای دارنده‌ی چرخ بلند

بر جفا صبر و تحمل تا به چند

چون سزد چون، که رباید اهرمن

خاتم از دست سلیمان زَمَن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۱
محمد حسنی

شد به سوی آسمان آن روح پاک

که فرشته‌ی آتش آمد سوزناک

گفت شاها من فرشته‌ی آتشم

که سمندروار بر آتش خوشم

حکم کن ای نائب ربّ النجوم

سوزم این حزب شیاطین از رُجوم

گفت من بودم که با امر جلیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۰
محمد حسنی

جبرئیل آمد شتابان بر زمین

از فراز عرش رب العالمین

دید صحرایی سراسر لاله‌زار

ارغوان در وی قطار اندر قطار

چهره‌های آتشین، برگ گُلَش

زلف‌های عنبرافشان، سنبلش

جوی‌ها در وی روان اما ز خون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۸
محمد حسنی

******

چو گشت رایت داراى روزگار  عیان

سپاه ظلمت شب منهدم شد از میدان

مگر تو گفتى شد، نور مهدوى ظاهر ‌

مگر تو گفتى شد، رجعت امام زمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۷
محمد حسنی

******

از روزگار داد و فغان ز احتساب او

فریاد از تطاول و از انقلاب او

در کام اشقیا نَچکاند جز  اَنگبین

در جام اتقیا همه زهر مذاب او

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۶
محمد حسنی

******

هفتاد تن ز عشق چو از پا در اوفتاد

پس قرعه اش به نام علی اکبر اوفتاد

دیدار را که نرخ به جان بسته بود عشق

دیگر از آن گذشت و ز جان برتر اوفتاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۵
محمد حسنی

******

هر دُر اشک کَز غم آن تاجدار نیست

در پیش اهل نظر آبدار نیست

آغشته گر، به خون جگر نیست دُرِّ اشک

هر چند پُر بهاست ولی شاهوار نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۴
محمد حسنی