قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

ابن شهر آشوب از على بن یقطین روایت کرده که وقتى هارون الرّشید طلب کرد مردى را که باطل کند به سبب او امر حضرت أبو الحسن موسى بن جعفر(ع) را و خجالت دهد آن حضرت را در مجلس، پس اجابت کرد او را به جهت این کار مردى افسونگر، پس چون در مجلس، خوانِ طعام حاضر شد، آن مرد حیله کرد در نان، پس چنان شد که هر چند خادمِ حضرت، قصد کرد تا نانى بردارد و نزد حضرت گذارد، نان از نزد او پرید.

هارون از این کار چندان خوش‏حال و خندان شد که خوددارى نتوانست کند و به حرکت در آمد، پس چندان نگذشت که حضرت امام موسى(ع) سر مبارک بلند کرد به سوى شیرى که کشیده بودند آن را به بعضى از آن پرده‏ها، فرمود: اى اسد اللّه! بگیر دشمن خدا را!.

 پس آن صورتِ شیر از پرده بیرون برجَست و به صورتِ شیری واقعی و بزرگ درآمد و آن افسونگر را پاره نمود.

 هارون و نَدیمانش از دیدن این امرِ عظیم غش کرده و بر روى در افتادند و از هول آنچه مشاهده کردند، عقل‏هایشان پرید و چون به هوش آمدند، بعد از زمانى، هارون به حضرت موسى بن جعفر(ع) عرض کرد که: درخواست مى‏کنم از تو، به حقّ من بر تو که از صورتِ شیر بخواهی که این مرد را برگرداند.

حضرت فرمود: اگر عصاى حضرت موسى(ع) برگردانید آنچه را که بلعید از ریسمان‏ها و عصاهاى ساحران، این صورت نیز برمى‏گرداند این مرد را که بلعید[1].

 



[1] منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، ج2، ص 370

[با اندکی ویرایش]

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۹
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی