قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

مجلسی اول (رحمت الله علیه) در شرح من لا یحضره الفقیه از جماعتی از اصحاب نقل فرموده که شاه‌خدا‌بنده، روزی بر زوجه‌‌اش غضب نموده و گفت: «أَنْتِ‏ طَالِقٌ‏ ثَلَاثاً»؛ [تورا سه طلاقه کردم] و چون سلطان، حنفی مذهب بود و این طلاق به مذهب او صحیح واقع شده بود، پشیمان شد و علمای مذاهبِ اربعه را حاضر ساخته و در باره‌ی رجوع نمودن به زوجه‌ی خود، از آنها استفتاء نمود. آنها تماما گفتند این زن بر تو حرام شده و حِلّیت او بر تو محتاج به مُحَلِّل[1] است. پس سلطان گفت: چه شده است که شما را در همه‌ی مسائل، اختلاف و اقاویل مختلفه است ولی در این مسئله تماما متفق‌‌الکلمه هستید؟.

گفتند: در این مسئله در میان ائمه‌ی اربعه اختلافی نیست.

پس وزیر او گفت: در حِلّه عالمی‌است مسلمان و او این طلاق را باطل می‌داند.

پس «سلطان‌خدا‌بنده»، مکتوبی به علامه نوشت و او را در سلطانیه حاضر نمود. علمای مذاهب اربعه گفتند مذهب او باطل است و رافضیان، عقل درستی ندارند و شأن سلطان نیست که عقب آدمی‌که خفیف‌‌العقل است بفرستد. سلطان گفت تا حاضر نشود، حال او معلوم نگردد.

پس چون آن آیت الله، وارد سلطانیه شد، سلطان، قبل از ورود علامه به مجلس، تمام علمای عامه را جمع نمود و علمای تمام ائمه‌ی مذاهب اربعه بر حسب رتبه‌ی خود، در مجلس نشستند.

در این حال، علامه در حالی که کفش‌های خود را در دست گرفته وارد شد و گفت: «السلام علیکم» و به بالای مجلس رفته و در نزد سلطان و در حریم او نشست. پس علمای عامه به سلطان گفتند که ما عرض نکردیم که رافضیان ضعیف العقو‌ل‌اند.

سلطان فرمود: از خود او سبب و علت کارهایش را سؤال نمایید.

علمای عامه گفتند: چرا در وقتِ ورود در مجلس سلطان، سجده نکردی و ترک ادب نمودی؟

علامه فرمودند:

مگر رسول الله(ص) سلطان نبود؟ پس چرا مردم، آن بزرگوار را سجده نمی‌نمودند؟ در این باره، خلافی در میان طوایف مسلمانان نیست که سجده از برای غیرِ خدا، جایز نیست و معذلک باری تعالی در قرآن فرموده:

«فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عند الله مبارکه»[2]

[هنگامی که به خانه‏هایى [که گفته شد] درآمدید، به یکدیگر سلام کنید، درودى که نزد خدا مبارک و خوش است‏]

از او سؤال کردند: چرا درحریم سلطان نشستی؟ فرمود به جهت آن که در مجلس، جای خالی نبود که من بنشینم، مگر آنجا؛ لذا در حریم سلطان نشستم.

گفتند: چرا نعلین و کفش خود را همراه بُردی و در جلوی سلطان نهادی؟ چرا که این فعل، از هیچ عاقل، بلکه از هیچ غیر عاقلی صادر نمی‌‌شود.

علامه فرمود: ترسیدم کفش مرا طایفه‌ی ابوحنیفه سرقت نمایند، چنانچه رئیس آنها ابوحنیفه کفش پیامبراکرم(ص) را دزدید.

طایفه‌ی ابوحنیفه همه گفتند: حاشا و کَلّا که این کار واقع شده باشد؛ چه ابوحنیفه در زمان حضرت رسول(ص) ، هنوز متولد نشده بود، بلکه تولد او صد سال بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) واقع شده است.

پس علامه فرمود: من فراموش نموده‌ام، بلکه شافعی این سرقت را نمود. پس صداها را شافعیه بلند نمودند و گفتند که تولّد شافعی در روز وفات ابوحنیفه بوده و نشو و نمای او تقریبا دویست سال پس از فوت رسول خدا(ص) بوده است.

علامه فرمودند: شاید سارق احمد بن حنبل بوده است. پس حنبلیان، منکر این قضیه شدند و تمام علمای عامه اقرار نمودند که احدی از ائمه‌ی اربعه‌ی آنها، در زمان حیات رسول خدا(ص) حیات نداشته‌اند.

 پس علامه روی به جانب «سلطان‌خدا‌بنده» نموده و گفت: به اقرار خود اینها، هیچ یک از ائمه‌ی آنها در زمان رسول خدا(ص) نبوده‌اند. پس یکی از بدعت‌های آنها این است که این چهار نفر را از میان مجتهدین خود انتخاب نموده اند و عمل به گفته‌ی آنها می‌نمایند و اگر مجتهدی اَعلم و اَفقه و اَتقی از این چهار نفر باشد و فتوایش خلاف فتاوای آنها باشد، عمل به قول او نمی‌نمایند.

پس سلطان از تمامی‌علمای مذاهب اربعه سؤال نمود که آیا ائمه‌ی اربعه در زمان رسول خدا(ص) و اصحابش وجود نداشته‌اند؟ همه گفتند: بله وجود نداشته‌اند و به دنیا نیامده بوده‌اند.

پس علامه فرمودند: و اما ما رافضیان و طایفه‌ی شیعه، تابع امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) هستیم که او نَفس پیامبر(ص) و برادر رسول خدا(ص) و پسر عم و وصی او است.

علی‌‌ایّ‌‌حال، این طلاقی که سلطان واقع ساخته است باطل است؛ چه آن که شروط آن متحقق نبوده و از جمله‌ی آن شروط، عَدلین است که باید حضور داشته باشند.

 آیا سلطان، طلاق را در محضر دو شاهدِ عادل که شهادت به طلاق بدهند واقع ساخته است؟

سلطان گفت: نه.

علامه گفت: پس زوجه‌ی شما بر شما حلال است و از تحت حباله‌ی نکاح شما بیرون نرفته است.

در آن حال، علامه‌ی حلی شروع کرد به مباحثه‌ی با علمای مذاهب اربعه و تمامی‌آنها را مُلزم و مُجاب نمود.

پس سلطان، مذهب تشیع را اختیار نموده در تمامی ‌‌بلادِ ایران و قلمروِ مملکت خود، اعلان داد که خطبه به اسم ائمه‌ی اثنی عشر(علیهم السلام) بخوانند و سکه بر زر به اسم سامی ‌آنها بزنند و در کتائبِ مشاهد و مساجد، اسامی ‌‌مبارکه‌ی ایشان را نقش نمایند[3].



[1] پس از طلاق سوم رجوع شوهر به همسرش ممکن نیست مگر اینکه این زن با مرد دیگری ازدواج کرده و طلاق بگیرد. که به آن محلِّل میگویند.

[2] نور: 61

[3] خزینه الجواهر فی زینت المنابر، نهاوندی علی اکبر، انتشارات اسلامیه، ص 579

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۸
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی