قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی

اى خدا اى رهنماى گمرهان

اى تو دانا، هم به پیدا و نهان

اى تو پیدا، جز تو ناپیدا همه

وى تو بینا، جز تو نابینا همه

اى منزه از چه و از چندوچون

وى فزون از وهم و ز اندیشه برون

اى صفات ذات و اى ذاتِ صفات

اى به تو قائم بقاى کاینات

اى تو هستِ مطلق و صرف وجود

اى بَرِ ما غیب و در واقع شهود

اى دلیل راهِ هر گم کرده راه

اى ضیابخش چراغ مهر و ماه

اندرین پیداى ناپیدا کران

من یکى گم کرده راهم، ناتوان

راه روشن، من ز راه افتاده‌ام

هم عنان خود به رهزن داده‌ام

راه بس هموار و روشن یکسره

من فتادستم به صد کوه و دره

دره‌هاى پر ز غولِ راهزن

گِرد گشته جملگى بر دور من

مى‌کشندم رهزنان در هرکنار

در تِلال و در دهار و کوهسار

راه بینم روشن و فاش و عیان

و ندران بس کاروان در کاروان

چشم من بر راه و گوشم بر دراى

من ز راه افتاده‌ام ایواى واى

راه مى‌بینم به صد حسرت ز دور

وندر آنجا کاروانها در عبور

کاروانها لطف حق سنگارشان[34]‌‌‌‌‌‌‌‌

گوش من بر هى‌هى نَژ غارشان[36]‌‌‌‌‌‌‌‌

کاروانها جمله ایمن از فَریش[35]‌‌‌‌‌‌‌‌

کاروانسالارها در پیش پیش

کاروان در راه هموار و فراخ

من اسیر راهزن در سنگلاخ

مى‌برندم هردم از ره دورتر

مى‌زنندم گه به کوه و گه کمر

مى‌کشندم اى خدا برخار و خس

مى‌زنندم برقفا از پیش و پس

یا غیاثَ المستغیثین اَلغیاث

اى نشاط جان غمگین اَلغیاث

اَلغیاث، اى بیکران دریاى لطف

اَلغیاث، اى موجِ طوفان‌خیز لطف

مى‌برد رهزن ز راهم دور دور

دست بسته پا شکسته لوت و عور

بنگرید اى کاروان‌سالارها

اى شما در روز و شب بیدارها

اى شبانِ تیره دور از رویتان

اى معطر دشت و کوه از بویتان

مانده‌ام تنها، رفیقان همتى

رهزنم بُرد اى دلیران همتى

دور گشتم، گم شد آواز جرس

اى امیر کاروان، فریادرس

اى امیر کاروانِ واپسین

اى وجودت، لنگر چرخ و زمین

اى دلیل راهِ هرگم کرده راه

بى‌پناهان جهان را تو پناه

اى تو سالارِ زمین و آسمان

پادشاه دوره‌ى آخر زمان

من یکى وامانده‌ى از کاروان

در عقب‌افتاده، لنگ و ناتوان

در میان رهزنان ماندم اسیر

گه به بالا مى‌کشندم گه به زیر

مرکبم بردند و آبم ریختند

خون من با خاک ره آمیختند

برکنار ره، نگاهى بازکن

این کنار افتاده را آواز کن

از تو یک آواز و از من صد جواب

از تو خواندن سوى خود، از من شتاب

اى تو کشتیبانِ دریاى شگَرف

ناخداى کشتى این یمِّ ژرف

کشتیم بشکست و من گشتم غریق

اندرین دریاى ذخّار و عمیق

مى‌برد موجم همى بالا و زیر

دست من گیر اى خدایت دستگیر

ده نجات این عاجز بی دست و پا

از هلاک اى ناخدا، بهر خدا

اى شبانِ مهربان بنگر به دشت

یک بز لاغر جدا از گله گشت

دور او بگرفته گرگان بی شمار

حمله بر وى آورند از هرکنار

رحمتى کن اى شبان مهربان

این بز لاغر ز گرگان وا رهان

اى امین حق، شه دنیا و دین

اى تو خیر المرسلین را جانشین

نَک «صفائى» بنده‌ى درگاه توست

افسر فخرش ز خاک راه توست

خود غلام توست اى سلطانِ راد

زادگانش بندگان خانه‌زاد

التفاتى کن بسوى این غلام

نام او بس باشد او نَبوَد تمام

از کرم کن خانه‌زادان را قبول

چاکرانند از فروع و از اصول

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۴
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی