قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم

مجموعه ای از حکایات و فضایل پیرامون ائمه اطهار علیهم السلام

قل الله ثم ذرهم
طبقه بندی موضوعی


از امیر مومنان علی (ع) روایت شده که من در کنار خانه‌ی کعبه نشسته بودم که پیر مردی کوژ پشت خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: که ای پیامبر! برایم دعا کن که خدا مرا ببخشد.

پیامبر فرمود:

«خاب سعیک»

[تلاشت بی فایده است]

وقتی آن پیر مرد رفت، پیامبر(ص) فرمود: که ای علی آیا او را شناختی؟ او ابلیس بود.

امیر مومنان(ع) فرمود:

«فعدوتُ خَلْفَه لأخنقه»

[به دنبال او رفتم تا خفه­اش کنم]

شیطان گفت: ای ابوالحسن! خداوند به من تا روزِ معلوم مهلت داده است. ای علی! من تو را بسیار دوست می‌دارم «و ما أبغضک أحد إلا شارکت أباه فی أمّه فصار ولد زنا» و کسی با تو دشمنی نمی‌کند مگر اینکه من در نطفه‌ی او با پدرش، مشارکت می‌کنم و او را ولد الزّنا می­سازم.

چون این بگفت، خندید و راه خود گرفت[1].

 



[1] زُهَرُ الربیع، جزایری، نعمت‌الله بن عبدالله، ج1، ص16

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۷
محمد حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی